سنجاب (Sanjjob) یک پروژهٔ خیلی ساده بود تا به کسایی که می‌خوان مسیر حرفه‌ایشون رو بهبود بدن کمک کنیم. این خدمات رو در قالب «نقد و بررسی رزومه»، «نوشتن رزومه» و «مشاورهٔ مسیر حرفه‌ای» ارائه می‌دادیم. تو این پست خلاصه‌ای از داستان شکل‌گیری و ادامهٔ مسیر این پروژه نوشته‌ام.

اولین برخورد من با رزومه

شنبه ۱۴ تیر ۹۳ یک آگهی استخدام دولوپر پایتون برای شرکت خاک، که متاسفانه الان دیگه وجود نداره، دیدم. من هم اول راه بودم و فقط می‌خواستم برم سر کار. شروع کردم به نوشتن اولین رزومه‌ام و از اونجایی که چیز خاصی هم برای ارائه نداشتم خیلی سریع تموم شد و رزومه رو فرستادم. برای فرداش یک جلسهٔ مصاحبه تنظیم شد و دوشنبه ۱۶ تیر ۹۳ اولین روز اولین کار من بود.

اون موقع هیچ جای داستان برای من عجیب و غیر عادی نبود. الان وقتی خودم دقیق‌تر بهش فکر می‌کنم خنده‌ام میگیره که چجوری در دو روز یه رزومه نوشتم، فرستادم، مصاحبه رفتم و قبول شدم. اونم برای اولین بار تو زندگیم! شاید اینطور به نظر بیاد که رزومه نوشتن از اولش تو خونم بوده؛ ولی به هیچ وجه اینجوری نیست.

چند روز از شروع کارم که گذشت مدیر پروژه‌امون، محمد دوریش، خیلی دوستانه بهم گفت: «رزومه‌ای که فرستاده بودی آشغاله! درستش کن.». طبیعتا اصلا برام خوشایند نبود شنیدن این حرف و از اون جایی که دیگه استخدام شده بودم و خیالم راحت بود، بیخیال رزومه و اون مکالمه شدم. ولی هیچوقت فراموشش نکردم.

از رزومهٔ خوب تا عالی

بعد از گذشت حدود دو سال، قصد جابه‌جایی داشتم و نیاز بود تا رزومه‌ام رو به روز کنم. حرف محمد تو ذهنم مونده بود. رفتم در مورد رزومهٔ خوب کلی خوندم و یه قالب مناسب براش آماده کردم و رزومهٔ جدید رو نوشتم.

اون موقع با سعید سی‌سختی که از قضا VP شرکت هم بود، همخونه بودیم. رزومه‌ام رو براش فرستادم تا نظرش رو بگیرم. با وجود اینکه پیشهاد خاصی برای تغییر مد نظرش نبود بازخوردی که گرفتم این بود: «همم… رزومه‌ات خوبه در کل ولی حس خفن بودن بهم نمی‌ده.». این شد که به جاش یه حرکت خیلی جالب انجام داد. دو تا رزومه‌ای که به نظرش خیلی خوب و خفن اومده بودن رو برام فرستاد تا ببینمشون.

راستش رو بخوام بگم اون موقع نفهمیدم که فرق اون دو تا رزومه با بقیه چیه و چرا اینا حس خفن بودن می‌دن و بقیه نه. ولی فکر کنم به صورت ناخودآگاه تونستم المان‌های اثرگذراشون رو پیدا کنم و تو رزومهٔ خودم تکرارشون کنم. همه چیز رو پاک کردم و یه رزومهٔ جدید نوشتم.

سال ۹۵ برای حدود ۲۰-۳۰ شرکت رزومه‌ام رو فرستادم و فقط از طرف یکی دوتاشون به مصاحبه دعوت نشدم. از اونجایی که رزومه کارش گرفتن مصاحبه است، رزومه‌ای که نوشته بودم کارش رو به نحو احسنت انجام داد.

رزومه پشت رزومه

بعد از این ماجراها در نهایت من تو کافه‌بازار مشغول به کار شدم و حدود ۶ ماه بعدش بهم پیشنهاد شد که درگیر فرایند استخدام بشم و مصاحبه انجام بدم. بعد از چند مصاحبهٔ آزمایشی و آموزشی من خیلی از این کار خوشم اومد و تو دو سال بعدش بیشتر از ۳۰۰ تا مصاحبه رفتم و درگیر جزییات و بهینه‌سازی فرایند‌های مصاحبه و استخدام شدم.

این تجربهٔ شگف‌انگیز به من فرصتی داد تا با تمام وجود ریزترین جزییات مصاحبه‌ها رو درک کنم و بفهمم که مصاحبه‌کننده‌ها دنبال چی هستن، مصاحبه‌شونده‌ها به چی فکر می‌کنند و دید خوبی از فرایندهای استخدام به دست بیارم.

رزومه هم قسمت کوچکی از همین مسیره و با کنار هم گذاشتن همهٔ این تجربه‌ها و بررسی بیشتر از احتمالا ۱۰۰۰ رزومه، تونستم به خوبی بفهمم رزومه این وسط چه نقشی داره و چه رزومه‌ای خوبه و چه رزومه‌ای بد.

شروع سنجاب

عصر یک پنج‌شنبهٔ خرداد ۹۸ با طاهره و گل‌آرا (همسرم) داشتیم در مورد مصاحبه و رزومه و این چیزها گپ می‌زدیم و کم کم به ایدهٔ سنجاب رسیدیم. خیلی سریع تصمیم گرفتیم اجراش کنیم؛ اسم زیباش رو هم گل‌آرا پیشنهاد داد و شروع کردیم به کد زدن.

سنجاب در حال تلاش

هدف این بود که یک نرم‌افزاری بسازیم تا کاربرها بتونن رزومه‌اشون رو توش آپلود کنن و سیستم بتونه رزومه‌های مختلف آدم‌ها در زمان‌های مختلف رو نگه داره. یک داشبورد هم برای نوشتن نقد رزومه با یه عالمه امکانات عجیب غریب داشته باشه. یه عالمه امکانات دیگه هم به ذهنمون رسیده بود و هنوز هیچی نشده هیولایی شده بود برای خودش.

برای اینکه بتونیم این چیزی که تو ذهنمون بود رو بسازیم تصمیم گرفتیم تا اشکان و پریسا رو هم به تیم اضافه کنیم. کمی بعدش هم سهیلا به تیم اضافه شد و ما بعد از ۶ ماه تلاش هنوز مشغول کار بودیم و چیزی برای ارائه نداشتیم.

می‌دونستم که منطقا نباید اینجوری باشه و یه جای کارمون می‌لنگه. با بچه‌ها کلی در موردش صحبت کردیم و آخرش هم با توجه به شرایطی که من اون موقع داشتم تصمیم گرفتم بهتره فعلا حداقل یه مدت سنجاب رو متوقف کنیم و دیگه ادامه ندیم. کمی بعدش هم که قرنطینه شد و کرونا؛ سنجاب بیشتر به دست فراموشی سپرده شد.

سنجاب V2

چهارشنبه ۸ مرداد ۹۹ سنجاب آماده به کار بود و با این توییت معرفی شد. اواسط تیر بود که گل‌آرا دوباره مسئلهٔ سنجاب رو مطرح کرد و طی یک پیاده‌روی نیم‌ساعته تصمیم گرفتیم تا سنجاب رو به مینیمم‌ترین و سریع‌ترین حالت ممکن راه‌اندازی کنیم و ببینیم بازخوردها چطور خواهد بود.

MVP

اینجا قصد ندارم در مورد MVP توضیح بدم که چیه و چرا. اگر دوست داشتید بیشتر در موردش بخونید و یاد بگیرید این منابع رو پیشنهاد می‌کنم.

چیزی که با گل‌آرا تصمیم گرفتیم بسازیم این بود.

  • فقط سه خدمت «نقد و بررسی رزومه»، «نوشتن رزومه» و «مشاورهٔ مسیر حرفه‌ای» رو داشته باشیم.
  • یک صفحهٔ ثابت که توضیحات خیلی کوتاهی در مورد سنجاب و خدماتی که ارائه میدیم داشته باشه.
  • راه ارتباطیمون با مشتری‌ها از طریق ایمیل خواهد بود.
  • یک میل سرور تا بتونیم تحت دامنهٔ sanjjob.com از ایمیل استفاده بکنیم.
  • برای پرداخت هزینه، از مشتری بخوایم تا کارت به کارت کنه.
  • نتیجهٔ نقد رو از طریق گوگل داک با کاربر به اشتراک بگذاریم.
  • از گوگل فرم هم برای نظرسنجی استفاده کنیم.

تخمینمون این بود که حدود یک هفته برای آماده کردن همه چیز کافی بود. ولی خب، من خیلی وقت بود که داشتم از رلیز دادن و به دست کاربر رسوندن هر محصولی فرار می‌کردم و اخیر پذیرفته بودم که ازش می‌ترسم. همین ترس هم باعث شد تا یک هفتهٔ دیگه به تعویق بندازم ولی بالاخره، جرأت و جسارتم رو جمع کردم و انجامش دادم.

سنجاب موفق

بازخوردها و ادامهٔ سنجاب

بعد از اعلام عمومی و در طول چند ماه اخیر کلی بازخورد مثبت و منفی در مورد سنجاب گرفتیم. بزرگ‌ترینش برای من این سوال بود که «چرا من باید به سنجاب اعتماد کنم؟». من با اعتبار و تجربهٔ خودم داشتم سنجاب رو پیش می‌بردم ولی این مسئله برای آدم‌ها شفاف نبود. سنجاب به عنوان یک موجود مستقل لازم داشت تا برای خودش اعتبار جمع کنه.

از طرف دیگه، سنجاب برای من بیشتر یه سرگرمی بود تا یک کسب و کاری که بخوام براش اعتبار مستقل دست و پا کنم و بزرگ‌ترش کنم.

با کنار هم گذاشتن همهٔ این موارد، به این نتیجه رسیدم که اگر این فعالیتم (کمک به مسیر حرفه‌ای آدم‌ها) رو مستقل از سنجاب و به صورت شخصی ادامه بدم، تصویر و انتظاری که هم من و هم مخاطب از این فعالیت داریم دقیق‌تر و منطبق‌تر به واقعیته. به همین دلیل دیگه قرار نیست سنجاب پل ارتباطی این کار باشه و در عوض هر کسی که من بتونم با این خدمات به شکلی کمکش کنم، می‌تونه مستقیم با من تماس بگیره.

داستان سنجاب پر از پستی و بلندی بود و کلی چیز در مسیرش یاد گرفتم.

ممنونم که این داستان من رو خوندید و خوشحال می‌شم نظراتتون رو در موردش بدونم.